بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 4875
کل یادداشتها ها : 5
تا بحال اصطلاح خنده تلخ به گوشتون خورده؟! پیش اومده لبخند بزنین ولی تهش غصه باشه؟ یه چیزی شبیه قهوه که وقتی میخورین، اولش شیرین، ولی عمقش پر از تلخیه.
امروز با این که خیلی بهم خوش گذشت، ولی تهش برام تلخ بود!
قصه ازین قرار بود که مسئولیت بزرگ و جانفرسای ناهار رو امروز من به عهده گرفتم و از خانوم و خواهر خانومم خواستم پیشنهاد بدن که هر چی دوس دارن براشون درست کنم.
خانومام یکم خوش توقع بودن و ازم کباب خواستن؛ منم که گردنم از مو باریکتر، گفتم چشم!
خلاصه رفتم بیرون مقداری گوشت خریدم و در حالی که مقدمات سوروساتو آماده میکردم، گوشم جذب صحبتای حاج آقا حسینی تو برنامه سمت خدا شد؛ تو پرانتز بگم، اگه تا الان این برنامه رو ندیدین، از این پس از دستش ندین؛ حاج آقا حسینی، سیّدی نورانی، شجاع و جسور، حدودا 45 ساله، چشمانی که از فرط مطالعه، دست به عصای عینک شده، با محاسنی مرتب و لهجه ای رسا و واقعا به روز از بهترین کارشناسای همین برنامه هستن.
در همون حالی که داشتم گوشتا رو تو سیخ میکردم، حاج آقا این قصه رو گفتن که یه خانومی به ایشون نامه نوشته که حاج آقا، من هفت ماهه باردارم و تو این مدت، یک بارم گوشت نخوردم!
این حرفو که شنیدم، مو به تنم سیخ شد! من دارم گوشت تو سیخ میکنم و این خانوم هفت ماهه نداشته که گوشت بخوره؟! خیلی تاسف باره ما تو مملکتی زندگی میکنیم که این همه فاصله طبقاتی غوغا میکنه!
خدارو شکر ما که دستمون به دهنمون میرسه، کفر نمیگیم، ولی کساییم هستن که آه در بساط ندارن ناله کنن!
خدا عاقبت همه رو بخیر کنه